خشت اول بانکداری اسلامی

خشت اول بانکداری اسلامی

پیش از انقلاب اسلامی صحبت چندانی از بانکداری اسلامی در کشور ما نبود و صرفا بر علیه ربا و بانکداری ربوی موضع‌گیری می‌شد. اما با پیروزی انقلاب اسلامی تغییر در نظام بانکی با توجه به وجود ربا در آن مورد توجه قرار گرفت. اکنون چهل سال است که پیرامون بانکداری اسلامی صحبت می‌شود، همایش و هم‌اندیشی برگزار می‌شود،  کتاب‌ها و مقالاتی در این باب منتشر می‌شود. اما به نظر می‌رسد همه این فعالیت‌ها حول بانکداری اسلامی دچار یک مشکل اصلی و ریشه‌ای هستند. شاید عله‌العلل همه شکست‌ها در تحقق این امر و بی‌سرانجام ماندن فعالیت‌های انجام شده همین نقیصه کلیدی باشد.

قبل از پرداختن به موضوع، خاطره‌ای کوتاه و قابل تامل نقل می‌کنم. شاید حدود یک دهه قبل بود که تازه بحث پدافند غیرعامل در کشور ما مورد توجه قرار گرفته بود و مباحث مختلفی پیرامون آن بیان می‌شد و انواع رویدادها برای آن موضوع مهم برگزار می‌شد. دوستی نقل می‌کرد که در همان ایام در نشستی با موضوع پدافند غیرعامل شرکت کردم اما دیدم سخنرانان هیچ اشاره‌ای به مفهوم و معنای پدافند غیرعامل ندارند و لذا مباحثی که مطرح می‌کنند برای من گنگ است. از فرد سمت راستی خود سوال کردم پدافند غیرعامل چیست ابراز بی‌اطلاعی کرد. از فرد سمت چپی و جلویی و عقبی همین سوال را کردم و همگی ابراز بی‌اطلاعی کردند. دست بالا بردم از سخنران سوال کردم و او نیز نتوانست به درستی معنای پدافند غیرعامل را تبیین کند. متعجب شدم که چگونه ممکن است در جمعی درباره موضوعی صحبت شود که هیچ کس با معنا و مفهوم آن آشنایی ندارد.

شاید این اتفاق در نگاه اول کمی عجیب و یا حتی مضحک باشد اما متاسفانه اتفاقی است که در موارد متعددی رخ می‌دهد و می‌توان مصادیق مختلفی برای آن پیدا کرد. بارها دیده شده که موضوعی در کشور مورد توجه قرار گرفته اما حتی کسانی که درباره آن سخن می‌گویند از معنا و مفهوم آن بی‌اطلاع هستند و یا برداشتی نادرست و حداقلی از مفهوم آن دارند. جالب است بدانید مفهوم کارآفرینی که به این اندازه مورد توجه قرار دارد نیز دچار همین مشکل شده و مفهومی که از آن برداشت می‌شود با چیزی که در اصل وجود دارد تفاوت زیادی دارد.

به گزارش جهان صنعت، دلیل اصلی این اتفاق عدم استفاده از روش‌های علمی و بی‌توجهی به طی کردن فرآیند علمی و روشمند در برخورد با مباحث و موضوعات است. نتیجه این اتفاق غفلت از تببین مبانی نظری و پرداختن به مفاهیم اولیه و بنیادین بحث است. به زبان ساده گام اول، بررسی چیستی و ماهیت یک مفهوم است تا این گام برداشته نشود نمی‌توان وارد ساختارسازی و مراحل اجرایی شد. شاید یکی از دلایل شکست بسیاری از تلاش‌ها در حوزه‌های مختلف نیز همین بی‌توجهی به گام اول باشد. طبیعی است زمانی که معنا و ماهیت و مبنای نظری یک موضوع به درستی تبیین نشده باشد نمی‌توان آن را به درستی اجرا و عملیاتی کرد.

به بحث اصلی خود بازگردیم. نگاهی اجمالی به سرگذشت بانکداری اسلامی در کشور نشان می‌دهد که هیچگاه گام اول برداشته نشده است. اکنون بعد از گذشت چهار دهه از مطرح شدن بانکداری اسلامی در کشور نه تنها هیچ اجماعی پیرامون ماهیت آن وجود ندارد بلکه یک تلاش روشمند و علمی برای تبببین این موضوع که بتواند مبنای تحلیل‌ها و گام‌های بعدی نیز قرار بگیرد وجود ندارد. شاید این ادعا کمی عجیب به نظر برسد اما اگر به برداشت‌هایی از بانکداری اسلامی که بین صاحب‌نظران وجود دارد توجه کنیم متوجه صحت مدعا می‌شویم.

حداقل سه نظر کلی پیرامون بانکداری اسلامی در کشور ما وجود دارد. دسته اول که به طور کلی بانک را پدیده‌ای غیراسلامی می‌دانند و به طور کامل مخالف آن هستند. آنها مبنا و ریشه بانک را ربا می‌دانند و بانکداری بدون ربا را غیرقابل تصور قلمداد می‌کنند. این گروه اگرچه اقلیت هستند ولی در کشور وجود دارند. گروه دیگری نیز معتقدند که بانک برای جامعه ضروری است و باید در راستای اهداف نظام اسلامی از آن استفاده کرد اما نظام بانکی مرسوم نمی‌تواند به این هدف کمک کند و باید بانکداری اسلامی را از ابتدا پایه‌ریزی و تاسیس کرد. در واقع از منظر این گروه بانکداری اسلامی پدیده‌ای جدید و متفاوت با بانکداری مرسوم است. دسته سوم با نظام بانکی مرسوم موافق هستند و صرفا بر حذف ربا از این ساختار تاکید دارند. در واقع این گروه که گروه اکثریت هستند بر این باورند که می‌توان از نظام بانکی به همان صورتی که در غرب وجود دارد استفاده کرد و تنها باید با حذف ربا آن را اسلامی کرد.

همانطور که مشاهده می‌کنید تفاوت‌های اساسی بین این سه دیدگاه وجود دارد و بانکداری اسلامی از نظر هریک تعریف و کارکرد متفاوتی دارد. طبیعی است پذیرش هر یک از دیدگاه‌های فوق تاثیر زیادی در تدوین و ایجاد بانکداری اسلامی دارد. نتیجه حاصله نیز بسیار متفاوت خواهد بود و نظام بانکی متفاوتی از هریک از این دیدگاه‌ها استخراج خواهد شد. لذا ضروری است در گام نخست به تببین دقیق نظر اسلام درباره نظام بانکی پرداخته شود و تلاش‌های مستدل و روشمندی برای این کار انجام شود. حتی اگر این تلاش‌ها به اجماع منجر نشود نیز می‌تواند یک پایه قوی برای تدوین بانکداری اسلامی ایجاد کند.

متاسفانه علی‌رغم اهمیت موضوع مشاهده می‌شود که هیچگاه تلاش قابل قبولی برای مشخص شدن معنا و مفهوم بانکداری اسلامی برداشته نشده است. اکنون سال‌هاست بدون آنکه بدانیم بانکداری اسلامی چست و چه ماهیتی دارد در حال صحبت کردن درباره آن و بررسی ابعاد و آثار آن هستیم. دقیقا همان اتفاقی که در خاطره فوق‌الذکر گفته شد درباره بانکداری اسلامی نیز در سطح بسیار گسترده‌تری در حال تکرار است. شاید به دلیل عدم انجام مطالعات علمی، دقیق و روشمند است که قانونگذار از تدوین قوانین لازم برای اجرای بانکداری اسلامی ناتوان مانده است. در سال‌های ابتدایی انقلاب گفته شد که فعلا برای ادامه فعالیت بانک‌ها، ربا را از نظام بانکی حذف و قانون بانکداری بدون ربا را تصویب می‌کنیم تا در آینده قوانین مرتبط با بانکداری اسلامی تدوین شود اما هیچگاه چنین قانونی تصویب نشد و بانکداری اسلامی در حد همان بانکداری بدون ربا باقی ماند.

در ابتدای انقلاب برخی بر این باور بودند که بانکداری اسلامی فراتر از بانکداری بدون ربا است و وعده ایجاد قوانین بانکداری اسلامی در کشور را دادند. اما مشخص نشد که بانکداری اسلامی دقیقا چیست و چه ماهیتی دارد و تفاوت‌های آن با بانکداری مرسوم و بانکداری بدون ربا چیست. تا زمانیکه ماهیت این نوع از بانکداری مشخص نشود تدوین قوانین مرتبط و اجرای آن نیز ممکن نخواهد بود و اقدامات مرتبط به بانکداری اسلامی در حد همان صحبت‌ها، موضع‌گیر‌ی‌ها و انتشار مقالات و کتب پراکنده باقی خواهد ماند.

بنابراین برای اجرای بانکداری اسلامی در کشور باید به عقب برگردیم و صرف نظر از مباحثی که تاکنون پیرامون آن بیان شده به تببین ماهیت و مفهوم این نوع از بانکداری بپردازیم. باید تلاش‌های مستمر و علمی برای تبیین بانکداری اسلامی صورت گیرد و فرآنید علمی طی شود. تدوین قوانین مورد نیاز و ایجاد بانکداری اسلامی گام بعدی و اخر است و بدون برداشتن گام اول، قطعا راه به جایی نخواهد برد. حال این سوال پیش می‌آید که چه کسی یا ارگانی باید این کار را انجام دهد و این وظیفه بر عهده کیست؟

انجام پژوهش‌های علمی نه تنها از عهده دولت و به معنای عام‌تر حاکمیت برنمی‌آید بلکه می‌تواند منجر به اتلاف منابع و انرژی شود. این یک سخن کلی است که تجربه و علم در سرتاسر دنیا آن را به اثبات رسانده است. در کشور ما نیز به دلایل مختلفی این گزاره قطعیت بیشری دارد و نمی‌توان از دولت انتظار انجام فرآیند فوق را داشت. بنابراین انجام پژوهش‌های کاربردی در باب این مساله وظیفه‌ای است که تنها از عهده مراکز علمی بخصوص موسسات پژوهشی مستقل و قوی برمی‌آید.

با توجه به ماهیت این امر نیاز است که متخصصان حوزه مالی و بانکی و نیز اسلام‌شناسان بخصوص در حوزه احکام اقتصادی گرد هم آیند و به پژوهش پیراون این مساله بپردازند. بسیاری فکر می‌کنند تبیین بانکداری اسلامی وظیفه فقها و اسلام‌شناسان است اما با توجه به انکه بانکداری و مباحث پولی بسیار تخصصی هستند قطعا یک اسلام‌شناس نمی‌تواند اشراف کافی به آن داشته باشد و لذا تلاش‌های او راه به جایی نخواهد برد. برخی نیز بر این باورند که اقتصاددانانی آشنا به مباحث مقدماتی اسلامی باید به تببین بانکداری اسلامی بپرداند که این موضوع نیز به دلایلی همچون تعداد اندک و انگشت‌شمار این افراد و نیز تخصصی بودن مباحث فقهی، عملی نخواهد بود. بنابراین تنها راه ممکن شکل‌گیری مراکزی علمی با حضور متخصصان حوزه‌های مختلف است تا در کنار هم به پژوهش و تببین ماهیت بانکداری اسلامی بپردازند.

البته موفقیت این اقدام به تنهایی از عهده مراکز پژوهشی برنمی‌آید و دولت نیز باید به سهم خود نقش‌آفرینی کند. مهم‌ترین نقش دولت ریل‌گذاری و بسترسازی برای مراکز علمی است. در واقع دولت باید انگیزه‌های لازم برای فعالیت‌ای موسسات را ایجاد کند و با آنها تعامل گسترده و همه‌جانبه داشته باشد. همچنین باید حمایت‌های مادی و معنوی لازم از این موسسات را به عمل آورد. باید توجه داشت که این حمایت‌ها باید بر اساس عملکرد و نتایج حاصله از پژوهش‌ها باشد وتبدیل به بستری برای توزیع بدون نظارت منابع دولتی نشود.

نویسنده: سعید مسگری

,
نوشتهٔ پیشین
نگاهی به کارکردهای مغفول نظام توزیع
نوشتهٔ بعدی
تکامل برنامه CFA

سایر مطالب

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Fill out this field
Fill out this field
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.

فهرست